همه چی از روز قرعه کشی شروع شد و تیم ما در گروه مرگ رقابتهای جام جهانی با تیمهای اسپانیا که در کلکسیون افتخاراتش هیچ چیزی کم نداشت،پرتغال که عنوان قهرمانی اروپا را یدک می کشید و مراکش که چندماه قبل با قدرت بعنوان قهرمانی جام ملتهای آفریقا دست یافته بود همگروه شد.همه از گروهی که ایران در آن قرار گرفت نا امید شدن ولی از طرفی هم از رویارویی ستاره های تیم ملی با شماری از بهترین بازیکنان جهان خوشحال بنظر می رسیدند.با نزدیک شدن به آغاز رقابتهای جام جهانی همه تیمها دیدارهای دوستانه خود را یکی پس از دیگری برگزار می کردند ولی در این بین تیمهای مختلف با بهانه های مختلفی از بازی جلوی تیم ایران سر باز زدند.این مسئله و یکی دو بازی ضعیف از تیم ملی در دیدارهای دوستانه باعث دلسرد شدن بخش زیادی از مردم شد.نکته بعدی که باعث متشنج شدن جو علیه تیم ملی و شخص کارلوس کی روش سرمربی تیم ملی شد اعلام لیست نهایی از سوی وی و دعوت نکردن از چهار مهره کلیدی در عرصه باشگاهی یعنی سیدجلال حسینی که بعنوان کاپیتان تیم ملی همه او را در ترکیب فیکس تیم ملی می دیدند،وریا غفوری که بازیهای درخشانی در تیم باشگاهی خود انجام داده بود،سیدحسین حسینی که در فصل اخیر لیگ برتر فوتبال کشور موفق شده بود رکورد دروازه بان های بزرگ لیگ از جمله احمدرضا عابدزاده،آرمناک پطروسیان و علیرضا بیرانوند را بشکند و همگان حداقل انتظاری که از کی روش داشتند این بود که حسینی را با خود به جام جهانی ببرد ولی کی روش در لیست نهایی خود یک چهره جوان به نام امیر عابدزاده را با خود به روسیه برد.و آخرین بازیکنی که کی روش از لیست تیم ملی کنار گذاشت کاوه رضایی بود که در فوتبال بلژیک بازی میکرد و در اولین فصل حضورش در فوتبال اروپا بسیار خوب درخشید و توانست جایگاه مستحکمی در ترکیب تیم خود بدست بیاورد ولی بازهم در تفکرات کی روش جایی نداشت. سرانجام بعد از کش و قوس های فراوان تیم ملی در نخستین گام جلوی مراکش که فقط با اندیشه برد پا به زمین مسابقه گذاشته بود صف آرایی کرد.دیداری که در ۲۰ دقیقه اول مسابقه شاهد بازی پر انتقادی از سوی بازیکنان تیم ملی بودیم ولی هرچه از زمان مسابقه گذشت بازیکنان تیم ملی توانستند به بازی مسلط شوند و بازی قابل قبولی از خود به نمایش بگذارند و در دقایق تلف شده بازی توانستند مزد بازی هوشمندانه خودشان رو بگیرند و با گل بخودی مدافع مراکش،فوتبال کشورمان بعد از ۲۰ سال به دومین برد خود در رقابتهای جام جهانی دست یافت.بعد از این برد تاریخی،تیم ملی باید در دومین گام به مصاف تیم ملی اسپانیای پر مهره و آماده برود که چندروز مانده به شروع مسابقات جام جهانی با حواشی فراوانی روبه رو شد و حتی مربی خود لوپتگی را از سمت خود اخراج کرد ولی اسپانیا همچنان یکی از مدعیان قهرمانی این جام به شمار میرود.تیم ملی مطابق انتظار با دفاع چندلایه و تحت فشار مقابل قهرمان جهان صف آرایی کرد و نیمه دوم جلوی فشار بی امان اسپانیایی ها کم آورد و سرانجام دروازه تیم ملی با غفلت مدافعان تیم ملی باز شد.بعد از گل،تیم ایران به بازی برگشت و بازی سزاوارانه ای جلوی ستاره های تیم ملی اسپانیا به نمایش گذاشت.حال سوال اینجاست که تیم ما که بعد از خوردن گل می تواند هر تیمی را تحت فشار قرار دهد چرا هر بازی را با تفکرات دفاعی آغاز می کند؟سوالی که باید در برنامه های به ظاهر تخصصی که به مسائل فوتبال می پردازد از سرمربی تیم ملی پرسیده شود ولی بعید بنظر می رسد رفتاری که مجری این برنامه با سرمربی های سابق تیم ملی داشت به بهانه بازیهای دفاعی و ضعیف از سرمربی فعلی هم بپرسد. وقتی هم که لقب کی روشی پور بهش داده میشه با لبخند جواب میده که بله من آقای کی روشی پور هستم هرکی هم هرچی میخواد بگه.ماهم باید دلمون رو خوش کنیم که این برنامه طبق شعار همین آقای مجری کاملا بیطرف هست و فقط حقایق رو میگه.بازهم به قول همین آقای مجری باید گفت شما مارو جیگر فرض کردی آقای کی روشی پور؟

و اما بازی سوم مرحله گروهی را مقابل تیم پرتغال انجام دادیم،بازی که با توجه به دوبازی قبلی انتظارات از تیم ملی بالاتر رفته بود ولی سبک بازی تیم ملی نسبت به دوبازی قبلی تفاوت چندانی نداشت.بازهم پرتغال حاکم بازی بود و بازیکنان ما با سردرگمی و زیرتوپ زدن های مداوم فقط سعی در دور کردن توپ از دروازه خودی داشتند،کاری که برخی کارشناسان عزیز از آن بعنوان کار دفاعی خوب از تیم ملی نام میبرند که کارلوس کی روش در هشت سال حضورش توانسته با حقوق میلیاردی انجام دهد.سوال بعدی اینجاست برای یاد دادن زیر توپ زدن به مدافعان باید به کسی حقوق میلیاردی داد و روی سر گذاشت؟

در بازی با پرتغال هم مطابق انتظار حرف زیادی برای گفتن نداشتیم و گل اول را هم دریافت کردیم و برخلاف بازیهای قبل بعد دریافت گل هم نتوانستیم بازی قابل قبولی از خود به نمایش بگذاریم چون کادرفنی تیم ملی طرح و برنامه ای روی کارهای هجومی نداشتند و همه فکرشان بر پایه زیرتوپ زدن های مداوم و دوندگی بی امان بازیکنان بود.ستاره های تیم ملی در این سه بازی اکثرشان از دل لیگ برتر بودن،همان هایی که چندماه قبل آقای سرمربی تیم ملی اذعان داشتند نمیتوانند جلوی امثال رونالدو بازی کنن ولی نمیدانم چطور شد که در هربازی امید ابراهیمی،وحید امیری و علیرضا بیرانوند ستاره های تیم ملی بودند و خبری از لژیونرهای پوشالی جناب مربی که سنگ شان را به سینه می زدند نبود!!!

به هرحال بازی با پرتغال هم با کمک داورهای ویدیویی و پنالتی که برای تیم ملی گرفته شد با تساوی ۱-۱ به پایان رسید و تیم ملی ما مثل ادوار گذشته نتوانست از گروه خود صعود کند.و چه خوب که نتوانست صعود کند چون در صورت صعود از مرحله گروهی هیچ بعید نبود اینبار جناب سرمربی بظاهر حرفه ای تیم ما پا را تا چه حد فراتر بگذارد و حتی به رئیس جمهور و سران مملکت هم بتازد و منت به سر ما بگذارد که من تیم تان را از نابودی نجات دادم و به دور بعد بردم.ولی این آخر ماجرا نبود و آقای سرمربی هنوز به کشور بازنگشته سرمربیان تیمهای لیگ برتری را که تیم ملی از بازیکنان تربیت شده همین مربیان هستند مورد عنایت خود قرار داده،کاری که در این سالها خوب یاد گرفته.مردم بظاهر فوتبال فهم ماهم گول بازیهای کثیف این آقای دلال شومن را می خورند.واقعا اینجاست که باید گفت از ماست که بر ماست.



سامان کیمیایی


1397/4/6